از جورِ چرخِ کج‌رَوِش، وز دستِ بختِ واژگون
دارم دل و چشمي عجب؛ این جایِ غم، آن جویِ خون

دوش از تصادف، شیخ و من، بودیم در یک انجمن
کردیم از هر در سخن؛ او از جِنان، من از جُنون

از اشکِ خونین دل‌خوش ام، وز آهِ دل منّت‌کش ام
دایم در آب-و-آتش ام؛ هم از برون، هم از درون

می‌دید اگر خسرو چو من، رُخسارِ آن شیرین‌دهن،
می‌کنْد هم‌چو کوه‌کن، با نوکِ مژگان، بیستون

در این طریقِ پُرخطر، گم گشته خضرِ راهبر
اِی دل، تو چون سازی دگر، بی‌رهنما، بی‌رهنمون؟

#فرخی_یزدی

غزلِ ۱۷۶ از دیوانِ فرّخیِ یزدی به اهتمامِ حسینِ مکّی (جاویدان، ۱۳۷۶)، ص ۱۶۴.

  • مصرع ِ ۱. باژگون» با بخت» بیشتر تناسب داشت.
  • مصرع ِ ۴. در اصل کردم» آمده، تناسب ندارد و احتمالِ زیاد غلطِ مطبعی ست.

#غزل #معاصر

با دلِ آغشته در خون گرچه خاموش ایم ما - فرّخیِ یزدی

خرامان از در-ام بازآ کت از جان آرزومند ام - سعدی

ما زِ یاران چشمِ یاری داشتیم - حافظ

یزدی ,وز ,مصرع ,تناسب ,فرّخیِ ,هم ,بختِ واژگون ,از جورِ ,مصرع ِ ,هم از ,دستِ بختِ

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ایران روانشناس اخبار روز پایگاه تحلیلی سیاسیون ایران مشاوره خرید اهن آسیا دراما موسیقی لرستان فروشگاه اینترنتی و تخصصی مبلمان بازار رویا نساج یار شرکت ارتفاع کارن سایت خرید برد الکترونیکی